Sunday, April 22, 2007

چیزی را می­ اندیشم و آن را نمی­ نویسم:‌ نامه ­ای را می ­نویسم و آن را نمی­ فرستم. اتّفاقِ تكمیلِ یك كنش، دقیقاً كجای آن می­ افتد؟ انرژی عظیمِ انباشته در میل، كجا آزاد می شود؟
*
نامه، نوشتار است. متنی "برای" نوشته شدن و خوانده شدن. چیزی در پاكت گذاشته می­ شود كه از دستی به دستی برسد؛ و در بهترين حالت، پاكت در كمالِ امانت­ داری محتوای خود را منتقل می­ كند. در نامه­ نگاری، فرستنده­ ی نامه آن را نمی­ خواند و گیرنده­ ی نامه هم فرصتی برای نوشتن در آن ندارد. جریان تك­ سویه است. مجالی برای گفتگو و میدان دادن به نگاه نیست. هر نامه­ ای، گیرنده­ اش را مجبور به خواندن می­ كند. خواندنِ چیزی كه نویسنده، به تنهایی و در توّرمِ "خود"، نوشته است. همانندِ هر نوشتار دیگری خواننده از آنجا كه خود یك "خود" است، می­ تواند نخواند، یا بخواند و چیزی متفاوت برداشت كند، اما او اصلاً آزاد نیست. نامِ فرستنده­ ی نامه چونان حقیقتی یقینی پشتِ پاكتِ نامه و در امضای پای آن می­ ماند. او كه نامه می­ نويسد، نویسنده­ ای ناشناس و رنگ­ باخته در فاصله نیست. میانِ فرستنده­ ی نامه و گیرنده، گرچه راه زیادی هست، اما فاصله وجود ندارد. گفتگو، امّا، تنها در فاصله شكل می­ گیرد. در فضای خالی یك دیدار یا یك غیاب، كه هستی دیگری در آن آزادانه امكانِ حضور بیابد.

4 comments:

Anonymous said...

فکر کنم دیالوگ مستقیم هم همین خاصیت رو داشته باشه. من چیزی می گم و او چیزی که می شنود را می شنود.. فقط گوینده و شنونده این وسط مطرح می شن.. از طرفی چنین برداشتی به هیچ وجه درست و یا حتا قابل فهم نیست برای من. .. گیج شدم! ء

پ said...

منظورم از "گفتگو"، آن است كه اينجا (http://der-flugel.blogspot.com/2007/04/blog-post_11.html) توضيح داده ام. براي يك برداشتِ دمِ دستيِ ساده از اين نوشته، اين را در نظر بگيريد كه در گفتگوي ديداري امكان ابراز مخالفت، تصحيحِ حرفِ ديگري، تغييرِ جهتِ بحث، رسيدن به نتيجه اي كه يك پيش فرضِ قبلي را باطل كند و ... وجود دارد ولي در نامه چنين امكان هايي نيست (يا اگر هم باشد، "طبيعي"ِ نامه-نگاري نيست). و يا اين كه در گفتگوي رو-در-رو، شنونده -در همان حالِ شنيدن- گوينده هم هست. مثلاً مي تواند "همزمان" به گوينده نگاه كند و با نگاهش چيزي بگويد...

Anonymous said...

یک حس ملال آور پر از رنگهای بیرنگ در این نوشته ها هست ، پر از یکسری تکرار و رنگهایی که در بعضی نوشته ها قرمزی از ملال سرد از شهوتی بی دلیل از زندگی بی دلیل ، از بحثهایی که هیچوقت انسانی در اون نیست و نخواهد بود و فقط حرف ، حرف ، حرف...

Anonymous said...

خو کرده اید و به جز اینتان راهی نیست ....
چقدر حرف چقدر حرف در این وبلاگ هست