من چه طور می توانم محور تمام این نوسانات باشم. تمام تِم ها در ضمیر میم حل می شوند، تم آغاز کار است از هیچ و پایانش را میم می خوانیم. میم اش را به اول ِموتیف می دهد. به ملودی می دهد: به مخاطب. جملاتی می نویسد که هرگز در ضمیر اول شخص حل نمی شوند. محورِ صفر --که جایی -که همان جا هم نمی دانیم کجاست- گم می شود-- شاید پشت این نوسان، پشت حرکت شتابدار تند شونده ی این نوسان گرِ یکه پنهان می ماند. دامنه ی نوسانات کم که نمی شود هیچ، ثابت که نمی ماند هیچ، زیاد هم می شود هیچ. این هیچ چه طور زیاد می شود؟
No comments:
Post a Comment