Wednesday, May 18, 2005

توی خواب از دست سگ تحلیل می روم. صدایم خشک شده. گلویم را بریده ام با دندان های سگ. آزاده برای اولین بار بوسیدم. روی لب. ژو سوی خیس. و خیس یعنی غمگین یعنی باران شر شر. شر شر از گلوی من. من که هر کاری را انجام می دهم دیگر نمی توانم برگردانم عقب و هی خونش می رود. ساعت یازده و نیم شده. حتا دوازده. باید زنگ می زدم خانه و می گفتم که هنوز دانشکده ام. که هنوز منتظر چی هستم توی دانشکده. جالب اینجا که همه هم مانده اند تا حالا. توی سایت اند. توی سایتی که از ساعت پنج بسته شده. از پله ها پایین آمده ام و دیگر نمی توانم موبایل مه یار را بگیرم. گلویم را بریده ام و دیگر نمی توانم چکه نکنم. فقط کنترل ویدئو نوار کوچیک هست. وقتی آن ویدئو را داشتیم موبایل هنوز نبود اما می بینم رویش یک دکمه با عکس تلفن هست. چه زنگی بزنم بگویم بیایید دنبال من؟ تا بیایند که خیلی دیر می شود. آژانس هم دیر تر می شود. به هر حال شماره ی خانه را گرفته ام و دیگر گرفته ام.
نگاه کن این که شماره ی خانه نیست. شماره ی خانه ی سگ است
- الو
صدایش خشک شده. خالی شده. صدای او نیست.
- الو. کجاست؟
- رفته بیرون. نمی دونم. برات خواب هایی دیده انگار. پیداش کن
- از کجا پیداش کنم
- سر پیچه. رفته سر پیچ
- کدوم پیچ
- گفت می ره سر همون پیچ. ببینم چه خبر؟
- من باید زنگ بزنم خونه. نمی تونم. گلوم رو بریدم
خودش هست و نیست
- پیداش کن
- گفتی کدوم پیچ؟ اه ولش کن من که به هر حال نمی رم. تو آقای ایکسی؟
- نه. آره
- وقتی می گی آره صدات خودشه
- خب معلومه که خودشه
کسی می آید بیدارم می کند که صورتش زجر دیده تر از من ا ست حتا. آثار جفتک پرانی های خواب زیر چشم هاش هست. روی لب هاش...

No comments: