Thursday, December 13, 2007

به نظرم شایسته نیست که در گفت ­وگو، به جای نظرِ دیگری، خودِ دیگری را نقد کنیم. تحلیل­ های روان­ شناختی بر سرش بباریم که تو این­ طور فکر می­ کنی برای این­ که فلان تجربه­ ها را داشته­ ای و بهمان تجربه­ ها را نداشته­ ای. اصلاً مگر کسی هم بدونِ گذشته و خاطرات و پیش­ فرض­ هایش فکر می­ کند؟ چه کسی می­ تواند ادّعا کند که تحتِ تأثیرِ قصّه­ های مادربزرگ­ اش نیست؟ کسی که مقابلِ ماست، به ­هر دلیلی، نظری در موردِ موضوعِ گفت­ وگو دارد که ممکن است محترم نباشد، امّا موضوعیت دادن به خودِ او به­ جای نظرش بی­ تردید بی­ ادبانه است. این پندار که من نظرات­ ام را با اندیشه و تعمّقِ انتزاعی کسب کرده­ ام و او نکرده است خام­ تر از آن است که بگذارد گفت­ وگوی واقعی شکل بگیرد.

بیش­تر از آن: من وقتی کسی آگاهانه یا ناآگاهانه انگشت­ اش را به طرف­ ام می­ گیرد فلج می­ شوم. نا-راحت می­ شوم. بله، ناراحت کردنِ من مهم نیست، امّا بی ­شک تضمین­ کننده ­ی خراب شدنِ گفت­ وگو و اشتباه گرفتن­ اش با عرصه ­ی دفاع و حمله­ ی شخصی است. در بهترین حالت، تضمین­ کننده­ ی اتمامِ گفت­ وگو ست.

(از نوشته­ های کاغذی که چیزی را برای این­جا برمی ­دارم و ویرایش می­ کنم، تندیِ قلم­ ام را می­ گیرم و برای همین این­ قدر بی ­مزه و بی­ روح می­ شود. دل­ زننده است امّا فعلاً راهِ بهتری سراغ ندارم. ایراد از کم خواندن و کم­تر نوشتن است...)

3 comments:

Anonymous said...

yeki ke mano inja add dare amma hichvaght pisham nemiad ya age miad yavash miad man nemifahmam ! :)

مه یار ارجمند راد said...

har chi sadetar behtar. pichidegi dar kalam nashi az jahle be mozoo ya khodnamyist!
امّا موضوعیت دادن به خودِ او به­جای نظرش بی­تردید بی­ادبانه است. این پندار که من نظرات­ام را با اندیشه و تعمّقِ انتزاعی کسب کرده­ام و او نکرده است خام­تر از آن است که بگذارد گفت­وگوی واقعی شکل بگیرد.
Try to speak(or write) as simple as you can, at least when you think you have something to be said!

Mahyar

Anonymous said...

chera pas hichi neminevisi ... :(