Wednesday, June 06, 2007

The Poisonous Eye
From ELEND

بس ­بسیار منتظر مانده­­ ایم
چشمان­ ام
از قحطیِ تماشا مست
بس ­بسیار...
با چشمانِ كور
نه زنده یا مرده
كه برای دیدن جهان
غرق در شكوفه
می­ مردیم

دیده­ ی زهربار...
چشمان­ شان،
از آفتاب فرومرده
دیده­ ی زهربار...
و خرد،
دیگر ما را برده ­ی خود نمی­ سازد

هنوز، تنها رویا ست كه می­ برازد
به ره­ سپاری سرسخت
یك رویای دیگر...
تمامِ آنچه می­ خواهیم،
یك رویای دیگر است...
در هر سایه­ ای، پاری از نور
در هر سایه­ ای، هر رنگی
شكاف تنهایی

در پرستش­ گاهِ حقیقت، ما می ­سوختیم
و نظاره می­ كردیم
كه خورشیدِ تار
آسمان را فرو داد

به دور از طردِ آدمیان
در برهوتِ ویرانه­ ها
می­ توانیم بی شرم بمانیم؟
می­ توانیم بی غرور بمانیم؟

دیده­ ی زهربار...

تمامِ خوشی رفته است
هفت چشم برای دیدن
تمام خوشی...
هفت چشم برای خون گریستن

دیده ­ی زهربار...

No comments: