Saturday, May 07, 2005

یه دستبند نگین دار نقره ای دستشه. مچ دستش نسبتاً سفیده و تپل. هه. فکر می کردیم داره جزوه می نویسه. چه خنده دار. نوشته هاش فاقد ارزش ادبی هستن. اینو حس می کنیم. اما پسره بغل-دستی ش نه. ما اینم حس می کنیم. دستبند باریک نقره ایش به نظرمون قابل تحمل نیست. نگاه مورب اون پسر دستبندشو با دست و موهای تنک طلایی و سایر متعلقات احاطه کرده. من و شما درکی نداریم از این که کسی بتونه یه زنگ تموم این جوری برا بغل-دستی ش مزخرف بنویسه. ما نمی تونیم. اما اونا به هر حال دارن این کارو می کنن. نمی دونیم که پسره چه جوری می تونه با این سرعت بخونه. من و شما اصلاً جرات نمی کنیم نگاهشون کنیم و به بازیگوشی و چشم چرونی و هزار چیز دیگه متهم بشیم. ما فقط حدس می زنیم که اونا چی کار می کنن. جزئیات دستبند نقره ای رو حدس می زنیم. نگین های فیروزه ای شو. اوه مچ دستش نفرت انگیزه. حرکت اش یه جور بدیه. می خواد طناز باشه ولی نیست. تن-ناز نیست. چاقه. مداد تو مشتش عرق کرده. ما می دونیم که در واقع لزومی هم نداره که اصلاً این طوری باشه. می تونه دستش استخونی باشه مثلاً. می تونه عوض اون دستبند ظریف، یه ساعت بند چرمی سیاه به مچش بسته باشه. با این همه بازم ممکنه کف دستش خیس باشه از عرق. مسئله اینه که ما نمی دونیم. تمامش به خودمون بستگی داره. الان قضیه رو فهمیدین؟ ( همه شو خوندی؟ می خوام صفحه بزنم.)

No comments: