Monday, February 19, 2007

نام­گذاری یا گزاردن نام
می­ خواهم چیزی بنویسم. صفحه­ای می آورم و مدادم را به پیشانی می زنم. بالای صفحه چه بنویسم؟ موضوع این نوشته چه باشد؟ گاه این را می دانم. كلمه­ای آن بالا می گذارم و هنگام نوشتن به آن نگاه می كنم. با نگاه­ام آن را می گزارم: نگاه می كنم و كلمه­های دیگری به خاطرم می آیند. پس قلم­ام را در جوهر این كلمه فرو می كنم و كاغذ رنگ می گیرد. من تنها ناظر ام. تنها دست ام و از كلمه­ی آن بالا، تا این­های دیگر، خطوطی ترسیم می كنم. تنها به آن كلمه­ی اول نگاه می كنم و در صفحه­ی این نگاه، خطوط ظاهر می شوند: این خطوط از من تا كاغذ كشیده نمی شوند. از كلمه­­ای به كلمه­ی دیگر كشیده می شوند و "من" میان این دو كلمه، زیر این خط، از چشم پنهان می شوم. خط می خورم.
گاه نمی دانم آنچه می خواهم بنویسم چیست. نامی برای آن ندارم. چیزی برای نظاره كردن ندارم. چشم­هایم را می بندم و می نویسم و وقتی كه می خوانم، می بینم از خودم نوشته­ام. در صفحه­ی خالی بی­نام، تنها نامی كه حكم می راند، نام من است. نگاه­اش می كنم و این خود-نگری به خود-نگاری می رسد. چه نامی بر این نوشته بگذارم؟ نام­اش را كجا بگذارم؟ در آن بالا؟ نه. تنها باید آن را امضا كنم: این پایین.

1 comment:

Anonymous said...

به نظر من این خیلی شبیه رقص بود